نمی بخشمت


عاشــــــــــقانـــــــــه

نمی بخشمت

گمانم اين بود که اگر به دستانت تکيه کنم پشتم به کوه است

چه تصور ابلهانه اي،باورم نميشد که روزي با دست تو بشکنم

ميگفتي توي اين دنيا هر چيز محالي ممکن است...باورم نميشد

اما ديگر برايم باور شد

که بهترين آدمها ميتوانند بدترين شوند

و تو که روزي بهترين بودي...ناگهان بدترين شدي...

چه چيز را ميخواهي به رخم بکشي؟

سادگيم را ؟

اما بدان...سادگيم را ساده نگير

باورت کردم...به خيال خامم که تو هم باورم کردي

با تو دنيايي نقره اي ساختم

با تو نفس کشيدم...

به تو اميد بستم...

چه راحت شکستي و رفتي

چه بي خيال آتش زدي...اين دل بي درمان را

چه دير شناختمت،افسوس ميخورم که چرا اينقدر بدبخت وساده بودم

تو زلاليم را نديدي، به بازيم گرفتي حداقل براي بار آخر منو به بدترين شکل بازي


دادي

مرا،احساسم را به بازي گرفتي

من بازيچه نيستم...عروسک هم نيستم،تو به من دروغ گفتي

دروغي بزرگ که منو دوست داشتي


هرگز نمي بخشمت .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:,ساعت 19:51 توسط elnaz| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت